چه زود ازم خسته شدی چه زود از یاد بردی منو
چه زود یکی دیگه اومد جامو گرفت تو دل تو
بهم وفا نکردی و تیشه زدی به قلب من
منو به غم نشوندی و گذشتی از کنار من
نمیدونم به جرم عشق یه عمره که زندونیم
توی آتیش غم تو یه عمره دارم میسوزم

ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن
به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد
نه چون انسان که بعد از رفتن همدم
گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این منزل ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد

سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت
به هر خاکی رسیدم گریه کردم
اسم : عاشق دلشکسته
محل زندگی : سیاهچال زمانه
محل تولد: دنیای بی نام و نشانه
تفریح: بازی با تکه های قلب شکستم


نظرات شما عزیزان:
آسیه 
ساعت16:03---2 شهريور 1390
مترسک ناز می کند کلاغ ها فریاد می زنند و من سکوت می کنم.... این مزرعه ی زندگی من است خشک و بی نشان
hadis 
ساعت11:14---22 تير 1390
salam azizam mamnon to ham web ghashangi dari
bazam sar bezan
MOtAHARE joon 
ساعت18:24---21 تير 1390
سلام عزیزم ممنون سر زدی وبلاگ تو هم خیلی خوبه
|